سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که خردش را در اختیار گرفت، حکیم است . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 88 دی 15 , ساعت 2:7 عصر
فردوسی‏پور پس از این مسیر بحث را مجدداً به سمت مسائل فنی سوق داد و چنین طرح پرسش کرد: «زمانی که استاد دانشگاه بودید، همیشه می‏گفتید فقط مربی خارجی و بعد در مقطعی که برانکو رفت در یک مقطعی سرمربی گذاشتید» و بعد برای اینکه ثابت کند حمایت دادکان از مربیان صفر و صد بوده، فیلمی از برنامه آن دوران نشان داده شد که دادکان تاکید می‏کند برانکو حتی اگر به تیم ملی بازگردد، سرمربی نمی‏شود و نهایتاً مدیر فنی می‏شود و شاهرخی سرمربی قطعی است و همزمان می‏تواند هدایت تیم پاس را داشته باشد.

در بازگشت دوربین به استودیو فردوسی‏پور به دادکان تاکید داشت که او قویا در پی سرمربیگری شاهرخی بوده اما فشاری که مطبوعات و رئیس سازمان تربیت بدنی وقت که مهرعلیزاده بوده، باعث شد، برانکو مجدداً سرمربی شود و حتی تاکید کرد که قرارداد برانکو در دفتر مهرعلیزاده امضاء شده و البته این موضوع را به صورت سوال ادعا کرد تا دادکان اینچنین پاسخ دهد: «چرا این حرف را می‏زنید، پس شما هم جزو حاشیه‏سازها هستید؟ اگر صدای من را آقای مهرعلیزاده می‏شوند، زنگ بزند تا مشخص شود، این مسئله صحت ندارد. من در زندگی‏ام نیازی ندارم که حرفی را دو بار بگویم یا در آن مغلطه کنم و دروغ بگویم. آقای برانکو شب که آمد به هتل رفت و حتی سازمان ورزش خبر نداشت آن سب قرار است، بیاید. صبح  روز بعد،دانشور در هتل قرارداد را برد و برانکو امضاء کرد و بعد از آن برای معرفی به دفتر آقای مهرعلیزاده رفتیم. همان زمان که این مصاحبه را با شما انجام دادم، قرارهایمان را از طریق آقای غمخوار در اتریش با آقای برانکو گذاشته بودیم ولی قرارداد را امضاء نکرده بودیم. من اینجا هم آمدم گفتم برانکو سرمربی است، چون هماهنگونه که خودتان می‏دانید، اگر می‏گفتم سرمربی است تا با هواپیما به تهران می‏رسید، دویست هزار دلار روی قراردادش می‏گذاشت.»

فردوسی‏پور طرح موضوع شاهرخی و انتخاب برانکو را ادله‏اش برای اثبات این موضوع اعلام کرد که در دوره دادکان نیز استقلال کامل و صددرصدی نبوده و استقلال بیشتری نسبت به دوره کفاشیان بوده که با موضع‏گیری سرسختانه رئیس سابق در نفی این ادعا روبرو شد: «مگر نمی‏گویید فشار رسانه‏ها؟ خود شما مگر قبل از جام جهانی، کاری نکردید که برانکو را برداریم اما مگر ما برداشتیم؟ حتی مصاحبه آقای صفایی (صفایی فراهانی) است که گفتند به من همین فشار را آوردند و من بلازویچ و ایوویچ را برداشتم و همین فشار را آورده‏اند تا برانکو را بردارد اما برنمی‏دارد. چرا اینها را نمی‏گذارید؟! شما فکر می‏کنید آن زمان چه کسانی می‏خواستند مربی تیم ملی شوند و به رئیس جمهور نامه می‏دادند؟ ضعیف‏ترین مربیان. ما یک در این سال‏ها فدراسیون بودیم و آنهایی که با من بودند، می‏توانند گواه بدهند که ما در فدراسیون خودمان تصمیم‏گیرنده بودیم. والله اگر مشورتی بود، می‏پذیرفتیم اما در نهایت تصمیم خودمان را می‏گرفتیم.»

دادکان با بیان ساختار کیفی مدیریت در دوره فعالیتش و مقایسه با دوره فعلی، عملاً این عدم استقلال دوره فعلی را به مدیران فعال ربط داد و گفت: «در آن دوره چهار رئیس فدراسیون در یک فدراسیون کار می‏کردیم. الان در فدراسیون مدیر تیم‏های ملی مرحوم رنجبر، علی پروین، ناصر نوآموز، همایون شاهرخی بوده و امروز من با آقای تاج کاری ندارم! امروز برای انتخاب یک مدیر اینها را در نظر می‏گیرند: 1- انتخاب خوب 2- نظم و انضباط 3- پیوستگی و همبستگی. اگر دیدید فدراسیون یا سازمان تربیت بدنی زمین خورد، بدانید اینها اجرا نشده است. قصد جسارت به آقایان کفاشیان، تاج و عزیزمحمدی  ندارم و برای همه‏شان احترام قائلم اما در فدراسیون نظم نیست. می‏پرسند اسپانیا می‏روید، رئیس می‏گوید، بله، نایب رئیس می‏گوید نه، دبیرکل می‏گوید معلوم نیست.»

وی در همین رابطه ادامه داد: «در فدراسیون ما یک نفر حرف می‏زد. شما یک جا بیاورید که نایب رئیس یا دبیرکل چیزی گفته باشد و من نگفته باشم. من برای یک موضوع دیگری با آقایان کفاشیان صحبت کردم و گفتم به فوتبال نمی‏آیم اما اگر می‏خواهی اداره کنی، نگذار اینقدر در فدراسیون حرف بزنند. هر کمیته‏ای برای خودش میتینیگ و نشست مطبوعاتی می‏گذارد، در حالی که نباید چنین باشد. وقتی مصاحبه شد، جمع کردنش سخت می‏شود. مثلاً رئیس کمیته انضباطی یک بار برنامه شما نیامد و آن بار هم که می‏خواست با شما تلفنی صحبت کند، من پای تلفن آن گوشش بودم و با گوشی دیگر با شما صحبت می‏کرد. من مدیریتم اینطوری است و باید همه چیز را بدانم و اگر ندانم نمی‏گذاشتم اتفاقی در فدراسیون بیافتد. مثلاً قرارداد مربی تیم ملی را یکی دیگر ببیندد و من رئیس فدراسیون اطلاع نداشته باشم؟! این یک مزیت برای رئیس فدراسیون
است.»

در ادامه فردوسی‏پور ضمن تایید رویه دادکان عنوان کرد: «من هم قبول دارم که آقای شفق نباید دنبال آقای کلمنته می‏رفت» و دادکان هم در پاسخ گفت: «به این دلیل بود که خودتان هم گفتید اگر این اتفاقات نمی‏افتاد، حالا حالا رئییس بودیم اما دیگر داشت شخصیت‏مان زیر سوال می‏رفت و به همین خاطر تشخیص دادیم برویم و در جام جهانی هم حکم‏مان لغو شد و در سن پنجاه سالگی هم بازنشسته‏مان کردند.»


پس از این بخش دوم صحبت‏های کفاشیان رئیس فعلی فدراسیون پخش شد که از کفاشیان پرسیده می‏شود در کنار عدم استقلال مالی، عدم استقلال تصمیم‏گیری وجود دارد که مثلاً در خصوص انتخاب سرمربی تیم ملی و به خصوص تیم ملی بزرگسالان شاهدش بوده‏ایم که کفاشیان عنوان می‏کند: «چون ضابطه مشخصی نداریم، باعث می‏شود مشورت‏های مختلفی شود! اینجا هم چیزی به نام محرمانه و سری نداریم و امروز که در فکر من است، فکر من است اما فردا من به شما مطلبی بگویم، متاسفانه به سرعت به بیرون درز می‏کند. برای همین صبر و حوصله رسانه‏ها کم است و ما تازه آمده بودیم فدراسیون، گفتیم باید چه کار کنیم! گفتند هیچ کار نکنید، فقط مربی انتخاب کنید! بعد دیدیم آقای x از هر طریقی رفت آلمان و این آقا آمد. ببینید، ضابله وقتی نباید، همین طور است و یک ماه وقت بنده را گرفت و چون ضابطه نداشتیم و سلیقه‏ای انتخاب کردیم. این واقعیتی است!»

وی در پاسخ به این پرسش که پس تمامی سرمربیان را در جمع بندی مشورت‏ها خودتان انتخاب کردید و خودتان نیز عزل کردید، گفت: «عزل یک زیاد نکردیم! آقای دایی یک شرایط خاصی پیش آمد که انجام شد اما باز هم من به این عزل اعتقاد نداشتم! یک مربی از کی زمانی تا یک زمانی جلو برود.» با این تفاسیر باید پرسید چطور کارهایی که رئیس فدراسیون هم اعتقاد نداشته، اتفاق افتاده است؟!

کفاشیان در خصوص این موضوع که خود رد کمیته ملی المپیک عنوان می‏کرد، مربی خارجی گزینه بهتری است اما در حال حاضر از مربی ایرانی استفاده می‏کند، اظهار داشت: «یک زمانی مربی خوب امکان جذبش نیست و مثلاً  شاید سالی چهار میلیون دلار می‏خواهد که نداریم بدهیم و هم اون شرایط و ابزارهایی که می‏خواهد نمی‏توانیم در ایران مهیا کنیم.» و همچنین در خصوص مصاحبه‏های متعدد مسئولان فدراسیون گفت: «به هر حال این سوال و جواب‏ها هست و جذابیت فوتبال هم به همین است!»


در ادامه مجدداً بخش پایانی برنامه در استودیو پیگیری شد و فردوسی‏پور پیگیری بحث را با عنوان در خدمت رئیس سابق فوتبال که اخراج شده‏اند، آغاز کرد که دادکان در این باره گفت: «من اخراج شدم و به این اخراج شدنم افتخار می‏کنم. من سه افتخار داشتم. یکی دریافت نشان لیاقت و مدیریت از آقای خاتمی، دیگری بردن تیم ملی به جام جهانی و آخری اخراج از فدراسیون فوتبال توسط علی آبادی. به خانواده‏ام هم گفته‏ام اگر پس از صد و بیست سال رفتم و خواستند روی سنگ قبرم چیزی بنویسند، این سه را بنویسند.»

وی پس از این خطاب به فردوسی‏پور گفت: «زمانی که به پرتغال با آن شرایط باختیم، مسئولان ورزش از مردم عذرخواهی کرد. حال که به قطر و بحرین می‏بازیم، عذرخواهی نمی‏کنند. اینها باید هر روز بیایند و عذرخواهی کنند اما چرا نمی‏کنند؟ زمان ما شرافت و حیثیت ملی زیر سوال رفت، امروز زیر سوال نمی‏رود؟ همانگونه که پیش‏بینی کردم، گفتید یک ساعت وقت داشتید حالا گفتید یک ربع وقت داریم!»

دادکان سپس سراغ لیگهای فوتبال رفت و عنوان کرد: «فوتبالی که سالیانه سیصد تا چهارصد میلیارد تومان در آن هزینه می‏شود، خروجی‏اش چیست؟ هیچ. این حرف ضد نظام و ضد دولت است؟ شما بخش سوم سوال را گذاشته‏اید، خداحافظی بازیکنان؛ چه کسی این را می‏گوید؟ الان 9 تا از بازیکنان جام جهانی در تیم ملی مقابل سنگاپور بازی می‏کند. شجاعی، تیموریان، زندی، معدنچی، نکونام، کعبی، نصرتی، طالب لو هستند و در زمان قلعه‏نویی همان محمد نصرتی به دفاع چپ رفت. این کارشناسانی که ناکارشناسی می‏کنند و ناحق گفتند، آمدند بگویند همان تیم برانکو بود؟ هیچ‏کس نگفت ولی زمان ما می‏کوبیدند که چرا نصرتی دفاع چپ است. آن موقع از بیرون شرایط را فراهم می‏کردند که مطبوعات مجموعه ما را بکوبند. یکی از جوانانی که در سازمان ورزش کار می‏کرد و حالت تخاصم نسبت به بنده داشت، هفته پیش مصاحبه‏ای کرد و گفت از بالا دستور داشتم که دادکان را بکوبم که تیتر اول یک روزنامه است. من آنروز که مطلب اون جوان را خواندم گذشت کردم و او هم اگر به دل گرفته، گذشت کند

وی در خصوص سرمربیان تیم ملی و قطبی نیز عنوان کرد: «آقای افشین قطبی برای من و مردم به خاطر اینکه خارج از کشور بوده و آمده و همکاری می‏کند، قابل احترام است ولی آقای قطبی را بر حسب توانایی‏هایش آوردیم؟ چرا هیچ موقع کسی در این مورد جوابی نمی‏دهد؟ نه، افشین قطبی را آوردیم تا محبوبتی که داشت تمام شود و بازگردد. افشین قطبی دیگر محبوبیت ندارد. آقای کفاشیان، تاج و قطبی همین کانال شما و چهار کانال دیگر آمدند و بازی مقدونیه و قبلش را خواستند که مردم حضور پیدا کنند و گفتند به خاطر ما و فوتبال کشور بیایید تشویق کنید اما 300 نفر رفتند. آن مردم کجا هستند؟ فکر می‏کنید جوانان استادیوم نیایند کجا می‏روند؟ خودمان گزک دادیم. بازی ایران و کره، ایران و ژاپن، صد و پنجاه هزار نفر به ورزشگاه می‏آمدند.» فردوسی‏پور در پاسخ عنوان کرد، آن جام جهانی بود و دادکان پاسخی دندان شکن داد: «به جام جهانی ربط ندارد. مردم دیگر فوتبال را دوست ندارند. جمعیت تهران زمانی که من بازیکن پرسپولیس بودم، یک میلیون نفر بوده و سی الی چهل هزار هزار نفر به استادیوم می‏آمده است اما الان جمعیت تهران 16 میلیون شده و 10 هزار نفر برای این فوتبال به ورزشگاه می‏آید. این تیم ملی است؟ شما غذا می‏خورید که از غذا خوردن لذت ببرید و شما فقط برای برد و باخت بازی را نگاه نمی‏کنید و فوتبال زیبا با هزینه 400 میلیون قابل مشاهده نیست! دو تیم اصهافنی در حال حاضر خوب بازی می‏کنند که تیم سپاهان دارای شرایط تاکتیکی و خلاقیت خود و تیم ذوب آهن تنها دارای شرایط تاکتیکی خوب است. چرا سایر تیم‏های نمی‏توانند، خوب فوتبال بازی کنند؟ تا نیم‏فصل 12 مربی از 18 مربی برکنار شدند؟»

سپس مجری از دایی پرسید که دادکان گفت: «برای علی دایی زود بود. من خودم را در حدی نمی‏بینم که علی دایی از من اجازه بگیرد و من علی دایی را دوست دارم به خاطر یک سری قداست‏هایی که در کارش دیدم. همین طور حسین فرکی و... . وقتی من رفتم، اینها را هیچ تیمی نبردند، چون دادکانیست هستند و از من حمایت و طرفداری می‏کنند. دیگر نمی‏گویند، توانایی دارد یا نه. هفته پیش گفتند به فلان تیم شهرستان بیا و قرارداد هم آماده شده و به عاشورا و تاسوعا خرده و بعد از عاشورا و تاسوعا گفته‏اند، این را نبرید و یکی دیگر را بیاورید. این ظلم است.»

وی افزود: «علی دایی وقتی خواست تیم ملی برود، به من زنگ زد و گفتم علی جان تو بروی، افتخار من است که خیلی‏ها هم فکر می‏کردند من ساپورت کردم. فقط یک روز نگویی به من درست گفتی؛ تو طعمه‏ای و می‏خواهند پشت تو پنهان شوند و اتفاقاتی افتاد گردنت بیاندازند. بدان ببازی کسی از تو دفاع نمی‏کند و من نیستم که پای برانکو ایستادم. خدا شاهد است که شب آن روز به علی دایی گفتم بگویید حکمش لغو شد و صبح به من زنگ زد و گفت نه. وقتی فهمید حکمش لغو شده، به من زنگ زد و گفت همه انهایی که گفتی درست است. من به هیات مدیره‏اش گفتم این دور را بدهید قلعه‏نویی و دادند و در استقلال موفق شد و همین امیر قلعه‏نویی که کارش را قبول دارم گفتند، سرمربی تیم ملی به من زنگ زد و گفتم خدا شاهد است برای اینکه طرفداراهای استقلال را همراه تیم ملی کنند، تو را انتخاب می‏کنند و می‏بیتی که در آینده کنارت می‏گذارند. آقای قطبی هم به خاطر محبوبیتی بود که برای خودش درست کرده بود و امروز هم دنبال این هستند که صبح به او بگویند، خداحافظ در حالی که آن کسی باید خداحافظی کند که قطبی را آورد.»

در ادامه فردوسی‏پور پرسید که قبول دارید، اخراج‏ها، انتصاب‏ها و انتخاب‏های اخیر سیاسی بود که دادکان ضمن تایید، اظهار نمود: «در آوردن قطبی فدراسیون فوتبال هیچ نقشی ندارد.» که فردوسی‏پور تصریح کرد: «علی دایی را هم فدراسیون نیاورد» تا صدای دادکان بالا برود: «پس چرا زمان من را با الان یکی می‏کنید؟ چه کسی جرات داشت به من بگوید این برود و آن بیاید؟ راجع به هاشمیان در شبکه یک دو کارشناس آوردند که چرا آقای دادکان دنبال وحید هاشمیان می‏رود و من هم در همان برنامه مصاحبه کردم و گفتم من حاضر غرورم شکسته شود اما غرور ملی شکسته نشود. خداداد را هم من به برانکو گفتم استفاده کن و چه اشکالی دارد که حضور داشته باشد؟ یعنی کسی به من فشار بیاورد که برانکو را بیاوریم؟»


در ادامه گفته‏های داریوش مصطفوی که در دوره کمیته انتقالی، دبیرکل فدراسیون بود و در درگیری با صفایی فراهانی استعفاء داد، پخش شد که وضعیت فوتبال را ابتداً نشات گرفته از انتخابات غیردموکراتیک و انتخاب راس هرم ضعیف خواند و تاکید کرد: «فوتبال ایران را به لحاظ چارت اداری و برنامه‏ریزی بسیار ضعیف است و علتش این است که رئیس فدراسیونی که تیم را به جام جهانی برد، عوضش می‏کنند، چه توقعی دارید این وضعیت تثبیت شود؟ مملکتی که این همه فوتبال دارد، همه را سلب صلاحیت می‏کنند و در آخر یک نفر تسوط خود رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب می‏شود و وقتی رئیس فدراسیون فوتبالی نباشد و با مجامع داخلی و بین‏المللی نباشد، چه توقعی می‏رود؟ فیفا توصیه کرده از پایین‏ترین سطح تا بالاترین سطح کارمندان فوتبال از جامعه این رشته باشد. اینکه می‏گویند رنکنیگ مهم نیست، باید پرسید اگر مهم نیست، چار یک دپارتمانی در فیفا مخصوص این کار تشکیل شده و فعالیت دارد؟»


با بازگشت به استودیو و طرح موضوع فوتبال پاک، دادکان ضمن بیان این طملب که هیچ‏کش علناً در مقابل فوتبال پاک مخالفتش را اعلام نمی‏کند، گفت: «چه عواملی باعث می‏شود، فوتبال پاک نابود شود؟ در درجه اول پول است. مربی که 25 سال مربیگری کرده و 20 میلیون نگرفته، 400 میلیون می‏گیرد. فوتبال ناپاک تنها برای بازیکن، داور یا خبرنگار است و برای مربی نیست؟ در این مملکت 400 میلیون به مربی پولی می‏دهند که برای سیستان و بلوچستان است. هرکدام از این مربیان را آوردید، بپرسید این سه سال روی هم چقدر گرفتید.» که فردوسی‏پور رقم حدودی کی میلیارد تومان را می‏گوید.

رئیس سابق فدراسیون فوتبال دوباره سررشته کلام را به دست گرفت و اظهار داشت: «واقعاً پروفسور سمیعی جراح برجسته مغز، در سه سال یک میلیارد در می‏آورد؟ چه پولی به مربی می‏دهیم؟ دوازده تن از آنها در نیم فصل برکنار می‏شوند و دوباره به یک تیم دیگر می‏رود و سیصد و چهارصد میلیون می‏گیرد. از کسی که دم از فوتبال اک می‏زند، بپرسید سالی چقدر می‏گیرد و اگر گفت سالی 350 میلیون، بگو حقیقتاً تو 40 میلیون هم می‏ارزی؟! این فوتبال پاک است؟ مربی بگیرد، بازیکن نگیرد؟ مربی بگیرد، خبرنگار نگیرد؟ همه اینها مثل یک زنجیر به هم متصل است. بیایید به دادش برسیم. من به آقای فرکی 13 میلیون دادم، به همین آقای محمد مایلی‏کهن 12 میلیون دادم. چطور حقوق‏ها 300 تا 400 میلیون شده است؟ 15 میلیارد می‏دهیم به فدراسیون فوتبال؛ چرا کسی به من نداد که فوتبال را بچرخانم؟»

وی در خصوص صنعت نفت و ماجرایی که به شدن بر اختلافش با رئیس سابق ورزش افزود، گفت: «هرکاری کردند، گفتم نمی‏گذارم صنعت نفت بیاید بالا و همین آقای داریوش مصطفوی، تیم را بالا آورد و نتیجه‏اش این شد که یک سال ده میلیارد هزینه کردند و مجدداً به لیگ دسته یک سقوط کردند. یک مربی اخراج می‏کنند و فردا یک مربی می‏آورند وسیصد میلیون می‏دهند. پرسپولیس در یک فصل سه مربی می‏آورد و یک میلیارد می‏دهد. این پول‏ها از کجا می‏آید؟ امروز بحث کارشناسی ورزش می‏شود و مدیر استقلال می‏گوید، بحث کارشناسی ورزش ضعیف است و من هم می‏پذیرم اما آیا باید کارشناسی ورزش را شما انجام بدهید؟ شما ما ورزش نیستید و اجازه دهید قهرمانان بیایند و بچرخانند.»

پیشکسوت فوتبال کشورمان خاطرنشان کرد: «چرا یک قهرمان و پیشکسوت نباید مدیر باشگاه باشد. پیشکسوتان باید بروند در خانه بنشینند و سکته کنند و بدویم زیر تابوتش عکس بیاندازیم. پیشکسوت مریض می‏شود مشاور می‏شود، کسته می‏کند برایش حقوق می‏گذارند. چرا زنده است، کاری نمی‏کنید؟» و در ادامه اشعاری خواند که فردوسی‏پور عنوان کرد شما هم یک پا غلام پیروانی هستید و دادکان پاسخ داد: «من غلام پیروانی نیستم اما اینها رو که می‏گم تفریح برایم نیست و یک معلم با 32 سال سابقه هستم که دو سوم عمرم رفته و دلم برای جامعه جوانم می‏سوزد و می‏تپد. یک چیزی از پیروانی گفتی، چون اهل شیراز است، این را بگویم که یکی از مسئولان قبل از انقلاب به شراز رفته بوده است و می‏بیند تمامی درختان دور باغ زند شیراز را کوتاه کردند. شهردار را می‏خواهد و می‏پرسد چرا چنین کردید و پاسخ می‏شوند برای اینکه مجسمه دیده شود و می‏گوید این شهردار را برکنار کنید. می‏گویند چرا. می‏گوید می‏توانست یک متر سنگ من بروم بالا، نه اینکه سر این همه درخت را بزند. نیاییم درختان خودمان را بزنیم که جونان با استعدادی در این کشور هستند. بیاییم به اینها دور بدهیم. من پنجاه سال کار کردم و جامعه خودش می‏فهمد که خدمت کردم یا نکردم.» 

دادکان با این گفته‏ها، عملاً گرفتن مسئولیت را بوسید و کنار گذاشت و البته با شجاعتی که در بیان واقعیات از خود به نمایش گذاشت بر اعتبار و محبوبیتش نزد مردم افزود؛ مردمی که مردی عصبانی از حملات به واسطه شکست تیم ملی را در ذهن داشتند و این چهره از جام جهانی برایشان باقی مانده بود، در این برنامه که حکم اعاده حیثیت برای او را داشت با چهره‏ای دیگر روبرو شدند تا اصلاح‏طلب‏ها او را از آن خود بخوانند و راست‏های سنتی نیز ریشه‏های پسر حاج مصطفی را از خود بدانند و او با گفتارش که به واسطه صداقت بر دل مخاطب عام و خاص می‏نشست، ماندگارتر از قبل شود


لیست کل یادداشت های این وبلاگ